موضوع تحقیق: دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی در مسئله خلود در عذاب
پژوهشگر: راضیه اسلامی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
یکی ازمسائلی که درزمره بحث معاد وحیات پسین موردتوجه متکلمان وفیلسوفان ونیزمحدثان ومفسران قرارداردمساله چگونگی وکیفیت کیفروجزای الهی است ودراین میان میزان عقاب مدت بودن درعذاب بیش ازهمه ذهن انسان کمالگراولذت جورابه خودمشغول ساخته است ملاصدرادراین مساله ابتداسخت تحت تاثیرابن عربی وبه تاسی ازاوبرعدم خلوداصرارمیکندولی بعدگویادررای خودتجدیدنظرکرده وبابراهین مختلف ازجمله تناسب وتجانس عقاب باذات آدمی جاودانگی عذاب رااثبات میکند.علامه طباطبایی نیز به پیروی ازرای دوم خلوددرعذاب راپذیرفته است وبه همه اشکالات آن پاسخ گفته است.استدلالی که صدرابرای نفی خلوددرعذاب آوردبانتیجه ای که نهایتا ازآن میگیردتناقض داردزیرااودراستدلال خویش برفطرت توحیدی انسان وذاتی بودن عشق وایمان انسانها به خداوعارضی بودن وقسری بودن کفر وفسق دایمی واکثری نبودن آن تاکیدکرده که لازمه قهری آن این است که همه اهل دوزخ درنهایت ازجهنم بایدخارج شوند وبه بهشت داخل شوند.امانتیجه ای که صدراگرفت این بودکه اهل دوزخ دودسته اندیک دسته آنها که کفرشان عارضی است ودرنهایت ازجهنم خارج میشوند اینها برای همیشه درجهنم خواهند ماند.
کلیدواژه ها:ملاصدرا،علامه طباطبایی،خلود،قضای الهی،اعتیاد،فطرت
طرح مساله
خداونددربسیاری ازآیات قرآن کریم،به موازات وعده تنعم دائمی وپایان ناپذیراهل ایمان وابراروسعداازنعمات بهشت.اشقیا،کفار،فجارومنافقان و...رابه بقای درعذاب وآتش وعده داده است.یکی ازنمونه های این آیات:"والذین کفرواوکذبوابآیاتنااولئک اصحاب النارهم فیهاخالدون"."ان الابرارلفی نعیم وان الفجارلفی جحیم،یصلونهایوم الدین،وماهم عنهابغائبین"(انفطار13-16)(بی گمان نیکان درنعمت خواهندبودوبدکاران دردوزخ اندروز جزادرآن درآیندوازآنجاغایب نیستند)"وماهم بغائبین"مانندآن عبارت قرآنی است که می فرماید"وماهم بخارجین منها"(مائده 37)همچنین مرادازآن میتوانداین باشدروز پاداش وکیفربه دوزخ درآیندوقبل ازآن،ازآنجاغائب نخواهندبودیعنی درگورهای خودازآن دور نخواهندشد(تفسیرکشاف،ج4،ص884).فجارکسانی هستند که پرده تقواوعفاف رابه خاطرعدم ایمان وتکذیب روز جزادریده اندنه به خاطرغلبه هوای نفس درعین داشتن ایمان(جوادی آملی،تفسیرموضوعی قرآن،ج10،ص213).یصلون ازماده صلی به معنی دخول درآتش وسوختن وبرشته شدن وتحمل دردورنج آمده است "وماهم بغائبین"بسیاری ازمفسرین این جمله را دلیلی برخلودوجاودانگی عذاب فجار گرفته اند.دقت دراین آیات یک نکته رامسلم میکند وآن اینکه کفار،بی ایمانان ومشرکان خالدین دردوزخ اند.اما خلود همه گناهکاران مسلم نیست مگراینکه گناه آنقدرگسترده باشدکه انسان رابه کفربکشاند،ارتکاب گناه به تنهایی موجب خلوددرآتش نمیشودبلکه احاطه گناه به تمام وجودانسان که اورابه سوی کفرسوق میدهد،سبب خلودمیشود.دربرابراین آیات بسیاری ازعرفا وحکما بادلایل عقلی ونقلی خلوددرعذاب راانکارکرده اند.آنچه درشریعت مقدس ودیانت حقه اسلام به صورت خبریاحدیثی ازمعصومین برای ماوارداست که می فرماید"ان المومن الفاسق لایخلد فی النار"یعنی شخص مومنی که اهل فسق وفجوروگناهکاربوده است به میزان وکم وکیف معاصی درآتش دوزخ خواهدماندوپس ازتحمل عذاب،ازدوزخ بیرون آمده وبه اعراف رهسپارخواهدشدوبرای همیشه درجهنم نخواهدماند(مشاهدالالوهیه شرح کبیربرشواهدالربوبیه صدرالمتالهین شیرازی،صص1125-1126،).
ملاصدرادرشواهدیکی ازادله عدم خلودراتوسل برفطرت توحیدی انسانها معرفی کرده است اوتوضیح میدهدکه سرشت همه انسانها اعم ازکافرومومن وفاسق باتوحیدوایمان به خداعجین شده است.به تعبیرقرآن همه انسانها درعالم "ذر"به ندای"الست بربکم"خداوندپاسخ مثبت"قالوا بلی"داده اندبنابراین کفروفسق برای انسان عرضی است نه ذاتی،طبیعی است که امور عرضی تاب مقاومت دربرابرامورذاتی راندارند،بنابراین کفاروفساق پس ازتحمل عذابهای دردناک درمدتهای مدیدازکدورتهارها میشوندوفطرت اصلی توحیدی آنهامجدداجلوه گری خواهدکردودرآن صورت اهل نجات خواهندشد.(صدرالدین محمدشیرازی،الشواهدالربوبیه،ص319)
فطرت اصلی هرموجود،فطرت توحیدکه قوام ذات وتقوم اصل وجودبرآن نهاده شده است وخلق به فطرت توحیدموجودشده است وشرک وکفروعصیان بعدواسباب غضب الهی است وعرضی است وعرضی بالاخره زائل وفطرت توحیدی به حکم الله برموجبات شرک وکفرودیگراسباب مبداعذاب غلبه میکند(شرح برزادالمسافرملاصدرا،ص354)
دیدگاه ملاصدراوبرخی فیلسوفان صدرایی معاصر
ملاصدراابتدا دراین مساله سخت تحت تاثیرازابن عربی بوده است کسی که بیش وقبل ازهمه برعدم خلود وانقطاع عذاب درآخرت اصرار کرد ابن عربی بوده است.ابن عربی درفصوص وفتوحات باآن که کفارومشرکان رامخلددردوزخ می داندبه انقطاع عذاب،ازاهل عذاب قائل شده است برخی ازاهل تحقیق ازاومتابعت کرده اندوبعضی گفته اندخلوددرنارضروری دین است نه دائمی بودن عذاب(شرح برزادالمسافرملاصدرا،ص352).صدراازاین کلام ابن عربی به عنوان تاییدسخن خود نقل میکند که گفته است:اهل بهشت وجهنم داخل می شونددرآن،اماسعدابه فضل خداوندواهل آتش به عدل الهی وهرکدام به نتیجه اعمال خودواردمی شوندومخلدندبه نیات خودپش عذاب آنهابه اندازه ای است که دراین دنیا بوده اندوقتی که مدت تمام شدبه آنها نعمتی داده می شوددرهمان مکانی که درآن مخلدشده اندواین نعمت به نحوی است که اگرداخل بهشت شوندمعذب می شوندچون باطبع آنهاکه جبلی ـنهاشده سازگارنیست پس اینهاازآتش وزمهریری که درآن هستندلذت میبرندهچنین ازگزیدن ماروعقربی که درآنجاهستندلذت میبرندهمانطوری که طبع آنهاچنین اقتضا میکند.آیاسوسک (سرگین گردان)راندیده ای که طبعش چنین است که ازبوی گل می رنجدوازبوی تعفن لذت می بردپس لذات تابع طبع وملائمات است ودردوآلام خلاف طبع است(آینه آخرت،ملاصدرا،صص247-248).
ملاصدرابرای نفی جاودانگی عذاب دو دلیل عقلی ونقلی مورداستناد قرار میگیرد:
دوام ناپذیری حرکت قسری
این استدلال ازدومقدمه که یکی درحکم صغری ودیگری درحکم کبری وقاعده ی کلی تشکیل شده است که بادرکنارهم گذاردن آن دو نتیجه یعنی (ضرورت سرآمدن عذاب)بدست میآید.
مقدمه اول اینکه هریک ازموجودات طبیعی دارای غایتی هستندکه نیکی وکمال آنان دراوست وآدمی ذاتا بدان کمال گرایش وکشش دارد وبه سوی آن حرکت میکندتابالاخره کمال خودرابیابد.بنابراین حرکت به سوی کمال امری طبیعی وحرکت برمسیرمتناسب بافطرت آدمی است وخروج ازاین مسیر ودورشدن ازکمال ونیکی مطلوب حرکتی قسری وبرخلاف طبع اوست که به واسطه برخی موانع رخ میدهد.(حکمة متعالیه فی الاسفارالاربعه ملاصدرا ج9،صص 346و347)درجای خودبه تفصیل ،بحث وثابت شده است که قسروحرکت برخلاف جریان فطرت وطبیعت تاهنگامی است که عامل بازدارنده باقی باشد واین عامل به جهت ناسازگاری باذات وعدم مساعدت عوامل وتمایلات درونی انسان باآن،دوام ناپذیر بوده وبالاخره زایل شده وقسرنیزبه تبع آن پایان می پذیرد؛واین پایان پذیری یابه واسطه پالایشی است که بوسیله عذاب الهی،ازناراستیهاوکژیها پیدا میکندویابدلیل تحولی است پس ازمدتی بودن درعذاب برای فطرت اوحاصل آمده وبرخوردارازفطرت ثانویه ای میشود که باعذاب درتلائم وتناسب است ولذا عذاب وناگواری راپایان میدهد(مطهری،شرح مبسوط منظومه،ج4،ص118 )
ملاصدرادرتوضیح این نظریه آدمیان رابه سه دسته کلی تقسیم میکند:دسته اول:سعادتمندانی که برگزینشی اختیاری وارادی مسیرفطرت حرکت کرده وتوانسته اند به مطلوب خویش دست یابنداینان اهل بهشت وبهره مند ازنعمتهای آنند.دسته دوم:کسانی که ایمان رابرنگزیده وبه کفرگراییده اندلیک این گرایش وگزینش آگاهانه نبوده وناشی از ناآشنایی به حقیقت تام است درواقع عمل ارادی وانتخاب واختیاردراین گروه مفقوداست اینان فاقدشخصیت انسانی اندوبسان حیوانات می زیستندبرای این گروه عذاب مفهومی نداردوبرآنچه دارندخوشنودندهرچنددیگران که ازبیرون برحال آنان نظاره میکنندازوقوع آن معذبند.
دسته سوم:آشنایان باحقیقت ودرعین حال روی برتافتگان ازآننداینان اهل نفاقندکه ازفطرت نخستین خودفاصله گرفته اندزجرپذیری این گروه ازآتش حکایت ازآن دارد که هنوز دارای جوهراصلی انسانیت هستند وفاصله آنهابه شخصیت ثانوی نینجامیده است وازطرفی نیزبه جهت فاصله درآنان ملکات حیوانی پدیدآمده است که باجوهرانسانی اش تضادداردواین تضاددائمی نیست وبه دوگونه پایان پذیراست:الف)دراثرمدت طولانی بودن درآتش وتحمل عذاب،پاک شده وبه فطرت الهی خودرجوع کرده وواردبهشت میشوندب)درصورتی که ملکات حیوانی پدیدآمده ریشه اعتقادی نظیرشرک داشته باشدپس ازمدتی فطرت انسانی درکشاکش بااین به کلی دچارزوال میشود وفطرت اولی به فطرت ثانوی تحول میابدچنین انسانی باتغییرطبقه وتنزل ازمرتبه انسانی باوجودبقادرآتش به جهت تناسبی که باآن پیدا میکند ازعذاب می رهد وباآن انس میگیرد(صدرالدین محمدشیرازی،اسفاراربعه،ج9،ص351)
قضای الهی
ملاصدرا،بااستشهاد به برخی آیات قرآن،نظیر"ولقدذرانالجهنم کثیرا من الجن والانس"ورود به جهنم رابه حکم قضای الهی غایت وجودی پاره ای از مخلوقات دانسته است وگرایش ذاتی آنهاراوصول به همان غایت وکمال مطلوب میداند وآنچه موافق طبع چیزی باشد نه تنها عذاب وناگواری نداردبلکه لذت وخردسندی رابدنبال می آورد"بهترآن است که دراثبات دوام ناپذیری عذاب ،به این سخن خداوند استدلال چیست:" ولقدذرانالجهنم کثیرا من الجن والانس"مخلوقی که غایت وجودی او،برحسب خواست وقضای الهی آن است که وارد دوزخ شود،ناگریز این ورود،متناسب باطبیعت او بوده وکمال وجودی او بشمار می آید چراکه پیشتر گذشت که"غایات"،کمالات موجودات است وکمال هرچیزی،بااوملائمت داشته وبرایش عذاب نمی باشد بلکه فقط برای دیگران که غایت وجودشان دستیابی به مراتب برتر است،ناگواروعذاب دهنده است.به موجب قضای الهی که درقدراواثرگذاراست،حکم به وجود سعادتمندان وشقاوتمندان جملگی ثابت شده وآنگاه که وجودهرگروهی برحسب قضای الهی واقتضای ظهوراسماءربوبی می باشداین موجودات دارای غایات حقیقی هستند(صدرالدین محمدشیرازی،مجموعه رسائل فلسفی،صص349-352)
دردلیل قسر،غایت وجودی وکمال مطلوب انسانها،وصول به کمال مطلق ودستیابی به لقلی الهی دانسته شده که البته درمواردی این طبیعت اولی زایل،وتبدیل به طبیعت ثانوی میشودوآنگاه میان"انسان تحول یافته"با"آتش" تناسب برقرار میگردد.بنابراین دردلیل پیشین،تلائم وتناسخ انسان باعذاب براساس طبیعت ثانوی است نه طبیعت اولی،ولی دردلیل دومی،این تلائم محصول طبیعت اولی است یعنی ازهمان آغاز به قضاوتقدیرالهی وبه تعبیرعارفان به اقتضای عین ثابت،وصول به جهنم،غایت وجودی وکمال مطلوب پاره ای از موجودات راتشکیل داده وورود به آتش،دستیابی به همان کمال مطلوب است که رضایت وخشنودی آنان رادرپی دارد.(طباطبایی،قرآن دراسلام،صص60-62)
اعتیاد
یکی دیگرازادله ای که براساس آن برنفی تلازم میان خلوددرآتش درعذاب استدلال می شود،عادت پیداکردن آدمی به آتش پس ازگذشت زمان طولانی است.
داوود قیصری درشرح فصوص به این دلیل به طور مستقل توجه کرده وآن رابه گونه ای کارآمدوازمنظراسم شناسی تبیین کرده است به نظروی دوزخیان،تحت تربیت اسم شریف"المنتقم"قرارگرفته اندوگرچه درآغاز به اقتضای انتقام،دردناک بودن دشمنی وصعوبت آتش راادراک میکنندلیک رفته رفته بدان انس میگیرندآنچنان که جدایی ازآن برایشان سخت وزحمت زا میشود،بسان کسی که درآغاز ارتکاب عمل قبیح وناشایست،شرمگین می گردد،ولی باتکراروحصول اعتیادبه عمل آن خشنود میشود(داوود قیصری،شرح فصوص الحکم،ص224)
وعید عذابی است که به اسم منتقم وابسته بوده ونیز به وجهی شامل همگان میشودآنگاه که اسم المنتقم برآنان سیطره یابدباآتش دوزخ عذاب میبینند چنانکه خداوندفرمود"شعله های آتش آنان رادربر میگیرد"(کهف 29)املپس ازگذشت مدتی طولانی به آتش عادت کرده ونعمتهای بهشتی رافراموش کرده ومیگویند"چه بی تابی کنیم وچه تحمل کنیم هردویکسان است"(ابراهیم 21)ودراین هنگام است که مشمول رحمت قرارگرفته وعذاب ازآنان برداشته می شود(صدرالدین محمدشیرازی،اسفاراربعه،ج9،ص371-372)
تجدید نظرصدرالمتالهین درمساله خلود
وی درموارد فراوانی برپایان ناپذیری عذاب ودردناک بودن وآزاردهندگی آن تصریح می کند وبااشاره به تلازم میان خلوددرآتش وخلوددرعذاب،میپذیردکه"جاودانه ماندن درآتش،سخت ترین عذابهاست".(صدرالدین محمد شیرازی،تفسیرقرآن،ج3،ص343)
ملاصدراصریحانظریه خلودرا می پذیرد.وی خلودکافران ومشرکان درآتش راناشی ازملکات حیوانی ای میداند که دراثرارتکاب وتکرار گناه پدید آمده وهمین ملکات،سبب پایدگاروماندگاری است که مسبب ومعلول جاودانه (عذاب)رابه دنبال دارد.ملکات حیوانی ناشی ازتکرار گناه به مسخ شخصیت وهویت گناهکاران می انجامدوباوجود آمادگی واستعداد نخستین که برای سیر به سوی کمال دارندآنان رابه طورکلی ازراه مستقیم منحرف می کند"الشیطان لکم عدوفاتخذوه عدواانمایدعوحزبه لیکونوامن اصحاب السعیر".(صدرالدین محمد شیرازی،تفسیرقرآن،ج5،صص267-269).صدرابه صراحت گفته است :اصحاب شمال،شرورزان زشتکاری هستندکه دردوزخ گرفتار غل وزنجیرند وچون معصیت عین ذات ووجودآنها شده ازعقاب وعذاب آن رهایی ندارند"(اسرارالآیات،ص305)
درحقیقت هیچکس ازنفس وذات خویش وبه طریق اولی ازحالات آن رهایی نمیابدچنانکه قرآن کریم می فرماید:"هرچه پوست آنان بسوزد،پوست دیگری جایگزین آن میکنیم تاعذاب رابچشند"(نساء 56)
وی درتفسیرسوره بقره توضیح میدهد که دوزخ ازجنس جهان مادی است واهل آتش حکمی نزدیک به حکم اهل دنیا دارندوبه جهت ناجاودانگی وتناهی ماده،ناگزیر جاودانگی ودوام عذاب درجهنم نمیتواندازسنخ ابدیت اخروی باشد بلکه همراه بانوعی انقطاع وتبدل است یعنی عذاب مستمربریک بدن جاودانه واردنشده وابدان درهرمرحله ای ازعذاب تغییر می یابندوالبته این تحول به اقتضای استمرار عذاب پی درپی ونامتناهی استچنانکه خداوند میفرماید"کلمانضجت جلودهمبدلنا جلودا غیرهالیذوقو العذاب"(نساء 56)،برخلاف بهشت که جهانی جداداشته وبه طورکلی ازطبیعت واحکام آن خارج است وجاودانگی آن باچنین تحولی همراه نیست (صدرالدین محمدشیرازی،اسفاراربعه،ج9،ص318)
دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی درتفسیرشریف المیزان،بحث بسیار زیبا درباره خلوددرعذاب مطرح کرده است ایشان به خلوددرعذاب عقیده داردعلامه ازیک طرف به صراحت غیرقابل انکارآیات وروایات دراین باره اذعان داردوازطرف دیگر ادله عقلی رانه تنها منافی باآن نمی داند بلکه مویدوموکدآن میداند.علامه گفته است:ازجمله مسائلی که مورد بحث واقع شده است وازنظرادله عقلی ونقلی درآن اختلاف کرده اند،مساله خلوددرعذاب است.عده ای معتقدند که موضوع خلود،درباره عده ای ثابت است ودرمقابل بعضی میگویندعذاب همیشگی برای هیچکس وجود نخواهدداشت ومنقطع خواهدشدولی آنچه مسلم است این است که درقرآن صریحتاموضوع خلوددرباره عده ای ذکر شده ودرروایات متعددی ازطریق اهل بیت به مارسیده است.اما ازنظرادله عقلی ماازراه استدلالات ومقدمات کلی عقلی نمی توانیم جزئیات مطالبی که درشرع درباره معادوارد شده اثبات کنیم چون عقل ما ازدرک این جزئیات عاجز است.بنابراین،راه مادراینگونه مسائل،منحصرادلیلهای نقلی وتصدیق حقایقی است که که ازراه وحی به مارسیده است زیراصحت این راه به طورکلی ازراه استدلالهای عقلی برای ماثابت شده است.امادرباره ی نعمتهاوعذابهای عقلی که به واسطه ی تخلق نفس به اخلاق فاضله یافاسده به او می رسدیابراثراکتساب حالات نیک یابدپیدا می کندباید گفت این حالات وملکات،به صورتهای واقعی خود-خوب یابد-برای نفس انسانی ظاهر می گرددونفس ازصورتهای خوب آنها متنعم می شود،به شرط اینکه ذاتاسعیدباشد،وازصورتهای زشت آن ناراحت ومعذب می شود(طباطبایی،تفسیرالمیزان،ج8).
اگراخلاق رذیله وحالات زشت صورت،درنفس راه نیایدومتائم ذات آن نباشد،یعنی نفس ازنفوس سعیدبوده وبالعرض حالات وهیئتهای شقاوتمندانه ای به خودگرفته است،مانندنفوس مومن کنهکار،چنین نفسی بالاخره آن صورت رارها می کندوآن حالات ازاوزایل می گردد؛زیرایک حالت قسری وغیرطبیعی است ولی اگراین هیئتهای پست وشقاوتمندانه،راسخ درنفس گرددودرحکم صورت واقعی جدیدی شود،به طوری که نفس براثرآن،نوعیت تازه ای پیداکندنوع "انسان بخیل"که بخل،صورت انسانیت اوشده است،همانطورکه "نطق"صورت حیوانیت اوست وبه سبب آن صورت جدیدی برای جنس حیوان به وجودخواهدآمددراین حالات نوع مجردجدیدی درتحت انسان به وجود می آیدکه همواره وجودخواهدداشت وکلیه اموری که درحال عدم رسوخ این حالت به طور قسرازاوسر میزند،چون اکنون سرچشمه وجودآنهاعینیت است نه حالات قسری،دایمی خواهد بود.این انسانی که به واسطه ی لوازم ملکات خودمعذب است،ازجهتی مانند کسی است کهمبتلا به مرض مالیخولیایاکابوس دایمی بوده باشدکه همواره ازقوه خیالی او صورتهای هولناکی صادر می شود که اوراعذاب می دهد،درحالی که نفس اوبدون هیچ علت قسری واجباری آنهارابه وجود می آوردودراین حال ملایم وموافق آن مرض نیست وازآنها ناراحت می شود،گرچه چنین شخصی ازاینکه صورتهای پیش گفته ازمی صادر شده ومنتهی به اومیشودمتالم نمیگرددولی نظراینکه عذاب همان است که انسان قبل ازوجودش ازآن گریزان وپس ازوجودش طالب نجات ازآن استدرچنین مواردی صادق است(قرآن دراسلام،ص 89).بنابراینآنچه نفوس شقیه درسرای آخرت ازصورتهای ناراحت کننده ای که معلول خلودآنهاست می کشند،مصداق عذاب است ازاینرومطابق این دلیل عقلی باید گفت چنین نفوسی که شقاوت،لازمه ی ذات آنهاست،دارای عذاب خالدوغیرمنقطعند.
اشکالات برخی ازمنکرین خلودوپاسخ علامه
علامه اشکالاتی راکه برخی ازمنکرین خلودذکرکرده اند به تفصیل بیان کرده وهمگی راکاملاواضح البطلان می داند.
اشکال اول:رحمت خداوندواسع وبی نهایت است.بااین رحمت واسعه چگونه متصور می شودموجودی بیافریندکه عاقبت کاراوعذاب دائم ومخلدباشد؟
پاسخ علامه:منظورازرحمت خداونداین است که خداوندبه تناسب استعدادهای تامه ای که درشخص قابل حاصل میشود،افاضه میکندواعطای صورت شقاوت که لازمه ی آن عذاب دائم است به انسانی که استعدادشدیدبرای آن پیداکرده،بارحمت عامه ی خداوندمنافات ندارد،بلکه مقتضای رحمت عامه اوست.ازاین گذشته اگرایرادیادشدهصحیح باشد به عذاب دائم اختصاص نخواهدداشت وعذاب منقطع اخروی وبلکه عذابهای دنیوی رانیزدربرمی گیرد.
اشکال دوم:عذاب وقتی عذاب است که یک حالت قسری واستثنایی وبرخلاف طبع باشدبنابراین عذاب دائم وهمیشکی چگونه متصوراست بااینکه حالات قصری هرگزدوام پذیرنیست؟
پاسخ علامه:آثاری که ازنفس شقی صادر میشودمتناسب باشقاوت اوست که صورت که صورت نوعیه خاصی راتشکیل داده است وازاین جهت قسری درکارنیست،درعین اینکه موردتنفراوست وازنظروجدان وذوق موردرضایت اونیست؛همانندآدم مالیخولیایی که تصوراتی برحسب طبع ازقوه خیال اوصادر میشودواورامعذب میسازد.
اشکال سوم:مدت وحیات وعمربشرمحدودوموقت است وگناهانی که انجام داده نیزمحدودومتناهی ومنقطع است باعنایت به اینکه عدل الهی ایجاب میکندکه بین جرم وجریمه وگناه وعقوبت آن تناسب وجودداشته باشدنمیتوان به خلوددرعذاب تن داد زیرا لازمه آن این است که خداوند بنده خودرابه خاطرگناهان محدود ومتناهی عقوبت نامحدودونامتناهی کندکه خلاف عدل است یعنی چطورممکن است مجازات ابدی ونامحدودباشد؟
پاسخ علامه:بایدتوجه داشت که عذاب ازآثارگناهکاران محدودنیست بلکه ازآثارصورت شقاوت است که همواره برای نفس شقی ثابت است گناهان علل معده حصول صورت شقاوتند.
اشکال چهارم:خدماتی راکه شقاوتمندان ازنظرنظام عالم تکوین وآفرینش می کنندکمترازخدمات سعادتمندان نیست واگرآنهانباشندسعادتمندان هم نمیتوانندبه سعادت برسندبااین حال چراآنهامبتلابه عذاب دائمی شوند؟
پاسخ علامه:خدماتی که کافران ومجرمان انجام میدهندازنوع عبودیت عامه تکوینی است نه عبودیت خاصه. عبودیت عامه مستلزم رحمت عامه است نه رحمت خاصه وعذاب برای آنهاهمان رحمت عامه است،اگراشکال یادشده درست باشد،لازمه اش انکارهرنوع عذاب دنیوی واخروی منقطع است.
اشکال پنجم:عذاب افرادعاصی وسرکش لابدبرای انتقام است وانتقام درموردی فرض میشودکه منظورجبران ورفع نواقصی باشد که عصیان کننده به شخص منتقم مقتدرواردکرده است واین معنادرموردخداوندمتعال که غنی مطلق است تصور نمیشودبنابراین چطورممکن است کسی راعذاب کندتاچه رسدبه عذاب دائم ومخلد؟
پاسخ علامه:انتساب عذاب مجرمان وکفاربه خداوندماننداستناد همه موجودات به اوست.عذاب دائم به صورت شقاوتی مستنداست که دراثراعمال شخصی برای اوپیدامیشودلازمه این اشکال انکارهرنوع عذاب است(طباطبایی،تفسیرالمیزان،ج1،صص 622-628)
نتیجه گیری
درمساله انقطاع عذاب وعدم خلود نیزهرچندملاصدراتلاش وسعی درتوجیه وتاویل آیات وروایات کرده است اماچندنکته به نظرمیرسد:
الف)ملاصدراخوددراین اعتقادمتزلزل بوده است چنانکه دربرخی آثارخودماننداسفاروشواهدنظریه خلوددرعذاب رابه کلی نفی کرده است امادربرخی آثارخودازجمله تفسیرقرآن وعرشیه اعتقادبه مساله خلودراتغییرناپذیردانسته است.
ب)به گفته بسیاری ازمفسران اگربناباشددرمواردی ازقرآن وروایات نظرروشن وصریحی پیداکردیکی ازمصادیق بارزآن همین مساله خلوددرعذاب است.
ج) به نظر میرسداستدلالی که صدرابرای نفی خلوددرعذاب آوردبانتیجه ای که نهایتا زآن میگیردتناقض داردزیرااودراستدلال خویش برفطرت توحیدی انسان وذاتی بودن عشق وایمان انسانها به خداوعارضی بودن وقسری بودن کفر وفسق دایمی واکثری نبودن آن تاکیدکرده که لازمه قهری آن این است که همه اهل دوزخ درنهایت ازجهنم بایدخارج شوند وبه بهشت داخل شوند.امانتیجه ای که صدراگرفت این بودکه اهل دوزخ دودسته اندیک دسته آنها که کفرشان عارضی است ودرنهایت ازجهنم خارج میشوند اینها برای همیشه درجهنم خواهند ماند
د)ملاصرابااستنادبه برخی ازآیات معتقدشدمخلوقی که غایت وجودش به حسب قضای ربانی آن است که واردجهنم شودناگزیراین ورودموافق طبعش خواهدبودپس درحق اوعذاب به حساب نمی آید.به نظر میرسد گذشته ازاینکه هیچیک ازلغویان عذاب رابه معنی عذب ندانسته اندبلکه آن رانقیض عذب یعنی ازبین برنده گوارایی وشیرینی دانسته انداین سخن ملاصدرابااستدلال اومبنی برفطرت توحیدی همه انسانها منافات دارد وشایدهم بتوان گفتازاین حرف نوعی اعتقادبه جبربه مشام میرسد.چون دراین صورت خدتوندبایدذات وطبیعت کفاررابه گونه ای آفریده باشدکه خواهان کفروورودبه جهنم باشند.
ه)شایدهمین مسائل باشد که ملاصدرابه صراحت درآخرین کتاب تالیفی خودیعنی عرشیه ازنظرپیشین خودبرگشته ونظری دقیقا مطابق کتاب وسنت داده است وبه صراحت گفته است که دوزخ وسرای جهنم جای برخورداری ازنعمت نیست بلکه جای دردورنج دائمی است.
منابع
1-قرآن کریم
2-شرح برزادالمسافرملاصدرا،تالیف سیدجلال الدین آشتیانی،1379
3-آینه آخرت(ت مرآة ملامحسن فیض کاشانی)،بررسی معادازنگاه ملاصدرا،قم،موسسه بوستان کتاب،1389
3-الحکمة المتعالیه فی الاسفارالعقلیه الاربعه،ملاصدرا،شرکة دارالمعارف الاسلامیة
4-جوادی آملی،عبدالله،تفسیرموضوعی قرآن،قم،1386
5-اسرارالآیات،ترجمه محمدخواجوی،تهران،1380
6-مطهری،شرح مبسوط منظومه،حکمت،تهران،1366
7-زمخشری،محمودبن عمربن محمد،تفسیرکشاف،ترجمه مسعودانصاری،تهران،1389
8-شیرازی،صدرالدین محمد،الشواهدالربوبیه،ترجمه جوادمصلح،سروش،تهران،1385
9-تفسیر القرآن الکریم،تصحیح محمدخواجوی،قم،1384
10-مجموعه رسائل فلسفی،تصحیح حامدناجی اصفهانی،حکمت،تهران
11-قیصری،داوود،شرح فصوص الحکم،تصحیح آشتیانی،علمی وفرهنگی،تهران،1375
12- ابن عربی،محی الدین،فتوحات مکیه،ترجمه وتعلیق،محمدخواجوی،تهران،1388
13-طباطبایی،سیدمحمدحسین،قرآن دراسلام،بوستان کتاب،قم،1365
14-ابن عربی،محی الدین،فصوص الحکم،ت صحیح جلیل مسگرنژاد،مرکز نشردانشگاهی،تهران،1385
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |